150 روز ِ بودنــــش
سرش را با متانت ِ خاص خودش که می چرخاند حرکت مواج موهایش افکارم را متلاطم می کند ٬
چه رازی بین آن تارهای سیاه نهفته است که هیچ سیاه دیگر ٬ از آن بهره نیست ...
زندگـــــــــی ِ من ، 150 روز ِ که زندگیـــــــــمی *:)
با این اوضاع پیش بریم ، قرارمون تو آسمون !
همون جائیکه که خدا یه قاب عکس ِ خالی رو طاقچه کهکشان گذاشته ،
قرارمون در اوج ِ بی پناهی ،
جایی که راه ها به " تو " ختم می شود ...
ایمــــــآن دارم به خوشمزگی ِ لحظه فراغت از غم ها *:)
یادم باشد چند خاطره زیبا از مغازه بخرم ٬ به گذشته هایم سنجاق کنم .
از همان کودکی رنگ ِ دلخواهم بین هیچ جعبه مدادرنگی نبود ٬ 6 رنگ و 24 رنگ هم باجی به هم نمی دادند !
به راستی قصه نــآرنجی ای شدن ِ نآرنجی چیست !؟
نظرات شما عزیزان: